بهائیت در قرآن
حضور تا ظهور
از سال 260 امام حاضر است غیبت به معنای عدم رؤیت است نه عدم حضور
درباره وبلاگ


به سایت حضور خوش آمدید من را با نظرات خودتون سر فراز کنید
نويسندگان

 سوره اعراف آيه 160 : و قطعناهم اثنتي عشره اسباطا امما و اوحينا الي موسي اذ استسقاه قومه ان اضرب بعصاك الحجر فانبجست منه اثنتي عشره عينا قد علم كل اناس مشربهم و ظللنا عليهم الغمام و انزلنا عليهم المن و السلوي .كلو من طيبات ما رزقناكم و ما ظلمونا و لكن كانو انفسهم يظلمون.

ترجمه: قوم موسي را به دوازده گروه منشعب كرديم كه هر گروه طايفه اي باشند و چون امت موسي از او آب خواستند به موسي وحي كرديم عصاي خود را به زمين بزن. آنگاه دوازده چشمه آب از آن سنگ جاري شد و هر قبيله اي چشمه آب خود را شناخت. و ما بوسيله ابر بر سر آنها سايه انداختيم و نيز براي آنها ترنجبين و مرغ فرستاديم. گفتيم از روزيهاي پاكيزه اي كه به شما داده ايم تناول كنيد. و آنها بر ما ستم نكردند بلكه بر خودشان ستم كردند.

تفسير بهاييت: (در يكي از احاديث جعلي شيعي به اين مضمون نوشته شده كه مراد از موسي در اين آيه حضرت محمد و مراد از عصا حضرت علي است و مراد از دوازده چشمه هم دوازده امامند . اين حديث هم به دليل اينكه آيه از محكمات است و موردش مشخص و نامها هم آمده است قابل قبول نيست و معارض با قرآن است و معلوم است كسانيكه بعدا خواسته اند بگويند معجزه حضرت موسي اژدها كردن عصا نبوده بلكه اينها تمثيل است و منظور عصاي امر است! و بدين ترتيب خود را از زير بار معجزه آوردن معاف كنند اين احاديث را هم پيدا كرده و استناد ميكنند. در هر صورت اين حديث اگر معارض با نص صريح قرآن هم نبود بدليل ضعف سند روايت از درجه اعتبار ساقط بود؛ و جالب اينكه استفاده ايكه در اينمورد از اين حديث شده به فرض اينكه اين حديث واقعيت هم داشت كاملا بي منطق است.) جناب تئوريسن بهاييت در تفسير اين آيه و با استناد به اين حديث گفته بود: چون حضرت امير عصا و دوازده چشمه دوازده امام هستند پس نتيجه عدد سيزده به دست مي آيد پس باب امام سيزدهم است. جالب آنكه باب خودش خود را همان مهدي و امام دوازدهم ميدانست! از طرف ديگر در اين سوره در پايان داستان موسي عليه السلام تأكيد كرده كه اين داستان همان داستاني است كه درباره زندگاني پيغمبران و اقوام مختلف در جاهاي مختلف قرآن ذكر شده است.

سوره اسري آيه 78 : اقم الصلوة لدلوك ااشمس الي غسق الليل.

ترجمه: نماز را بر پا دار از زوال آفتاب تا تاريكي كامل شب (اشاره به وقت نمازهاي پنجگانه)

تفسير بهاييت: (كتاب بحر العرفان) غسق الليل يعني سال 1260 و معني آيه اين است كه تا سال 1260 نماز بخوان و بعد از آن خود را آزاد بگذار.توضيح: بي خيال بابا. اين يكي را گذاشته بودم براي خنده

سوره انبيا آيه 29 : و من يقل منهم اني اله من دونه فذلك نجزيه جهنم. كذلك نجزي الظالمين.

ترجمه: و هر كس از آنها بگويد: منم خدايي غير از او پس چنين كسي را دوزخ پاداش ميدهيم و چنين مزد ميدهيم ستمكاران را.

بهاييت: حسينعلي بها در پاسخ به اين آيه محكم چندين بار گفتند: انني انا الله .لا اله الا انا. من در مناظره ايكه با يكي از مبلغين كردم كه البته فكر نميكرد من ادعاهاي مكرر ميرزا عليمحمد و ميرزا حسينعلي را درباره خداييتش ديده باشم اين ادعاي باب را با ادعاي امام زمانيش و ادعاي بندگيش و ادعاهاي ديگرش در كنار هم گذاشتم و گفتم اينها نشانه عدم صداقت يك نفر است. بالاخره تكليفش چه ميشود. ايشان كيست؟

يك لحظه خودتان را جاي چنين مبلغي بگذاريد و فكرش را بكنيد كه اينجا چه عكس العملي نشان خواهيد داد؟ چند حالت ممكن است: يا انساني منطقي و بدنبال حقيقتيد كه خيلي راحت يك جمله ميگوييد: استغفر الله ربي و اتوب اليه (از درگاه خداوند يگانه معذرت ميخواهم و به سوي پرستش آن يگانه معبود بي همتا باز ميگردم). آنوقت مانند انساني پاك و يگانه پرست به اين حقيقت رسيده ايد كه اين جماعت مسخ شده را خدا در عذابي دائم قرار داده و نفرين مدام خدا بر آنهاست چون نميتوانند حتي يك لحظه خدايشان را بشناسند و با وي به راز و نياز بپردازند.

حالت دوم در مورد مناظره من واقع شد و آه تأسفبار منرا براي آينده نه چندان دور فرد مخاطبم در بر داشت. غرور ناشي از جهل و ناداني و ناسپاسي و كفران نعمت در جثه اي ضعيف ولي با باري گران و روح پاك كه امانتي الهي است در جسمي آلوده به خيانتكاري و شرك از دست رفت. پاسخش هم اين بود: (جناب باب چهار مقام مختلف داشتند. يكبار در مقام بندگي بودند و آن صحبت را كردند؛ با ديگر مقام امامي بار ديگر مقام خدايي و ... . واقعا كه!

سوره حج ايه 41 : الذين ان مكناهم في الارض اقامو الصلوة و آتو الزكوة و امرو بالمعروف و نهو عن المنكر و لله عاقبة الامور.

ترجمه: همانهايي كه اگر به آنها در روي زمين قدرت بدهيم نماز به پا ميدارند و زكات ميدهند و ديگران را به كارهاي خوب سفارش ميكنند و از كارهاي زشت باز ميدارند و سر انجام كارها براي خداست.

حضرت باقر عليه السلام: (نقل از تفسير قمي) اين آيه در شأن آل محمد نازل شده و در آخر الزمان روح اين آيه ظهور ميكند در مهدي اين امت عليه الصلوة و السلام كه چون قائم آل محمد قيام نمايد در مشرق و مغرب عالم تصرف و تملك نمايد و همه را به دين اسلام در آورد و بدعتها را زايل سازد و اصحاب بدعت را نابود نمايد.

بهاييت: حرفي براي گفتن ندارد. بايد با وكيلش صحبت كنيد.

سوره قصص آيه 30 : و ان الق عصاك فلما رآها تهتز كانها جان ولي مدبرا و لم يعقب يا موسي اقبل و لا تخف انك من الامنين.

ترجمه: خداوند به موسي گفت: اينك عصاي خود را بيانداز تا قدرت ما را تماشا كني. پس چون آنرا انداخت ديد كه ميجنبد چنانكه گويا جان دارد يا صاحب روح است. پشت كرد براي فرار و دنبال عصا را نگرفت. خطاب آمد: اي موسي رو كن و مترس كه تو در اماني.

بهاييت: (كتاب ايقان) معجزات اين سوره و سوره هاي ديگر كه درباره حضرت موسي آمده منظور از عصا عصاي امر خداست و دست وي كه بيضا بود (و نور آن خيره كننده) منظور نور معرفت است يعني عصا اژدها نشد و يد بيضاي موسي كنايه است.

توضيح: معلوم است كه بايد زيراب همه معجزات پيغمبران قبلي را بزنيد. چون قرار نيست خودتان هم معجزه كنيد! اصلا نبايد اجازه ميداديد اينهمه پيغمبران بيايند و معجزه بياورند. بايد چند هزار سالي زودتر اين آئين جالب را تشريع ميفرموديد.

سوره روه آيه 30: … و لا تكونو من المشركين .من الذين فرقو دينهم و كانو شيعا كل حزب بما لديهم فرحون.p

ترجمه: و نباش از مشركين. آنها كساني هستند كه دين خود را پراكنده ساختند و گروه گروه شدند و هر گروه به آنچه نزد خودشان است از عقايد باطله شاد هستند.

رسول خدا (ص) : مراد از الذين فرقو دينهم اهل بدعت و ضلالتند از امت من كه بعد از من بيايند و هر گناهي را توبه است مگر بدعت و ضلالت را كه توبه براي آن نيست.

بهاييت: حرفي براي گفتن ندارد. بايد با وكيلش صحبت كنيد.

سوره سجده آيه 5 : يدبر الامر من السماء الي الارض ثم يعرج اليه في يوم كان مقداره الف سنة مما تعدون.

ترجمه: اوست كه امر عالم را از آسمان تا زمين تدبير ميكند. سپس در روزي كه مقدارش هزار سال است بسوي او باز ميگردد.

بهاييت: (كتاب فرائد نوشته ابوالفضل گلپايگاني) : منظور از امر امر اسلام است كه از آسمان بر زمين آمد و بعد از هزار سال بسوي آسمان ميرود و نسخ ميشود.

پاسخ: الف سنة در آيه فقط مثال براي تقريب ذهن است و مثلا در آيه اي ديگر مدت يك روز را بجاي الف سنة خمسين الف سنة آورده شده (تعرج الملائكة و الروح اليه في يوم كان مقداره خمسين الف سنة مما تعدون) يعني فرشتگان و روح در روزي كه بحساب شما پنجاه هزار سال است به سوي او بالا مي آورند. حال اگر منظور از اين عددها چيزي جز تقريب ذهني بود پس يك نفر ديگر هم بعد از پنجاه هزار سال ميتواند بيايد و بگويد روح اسلام امروز به آسمان رفت و نسخ شد و از حالا به بعد من پيغمبر و خدا و .... هستم! يعني اگر ترجمه تعرج را در آن آيه نسخ بدانيم اينجا هم همان كلمه را داريم و جالب است كه در هيچ جاي عربي اين كلمه معناي نسخ نميدهد. از طرفي امر هم هيچوقت اسلام نبوده است مخصوصا در اين آيه كه مشخص است تدبير كردن براي دين نمي آيد و براي كل امور عالم آمده است و در ضمن الف و لام در الامر مبين اين است كه كل امور مورد نظر است نه قسمتي از امور. ضمنا اگر هم بگوييم معناي اين آيات متشابهات است پس بايد تفسير آنرا از امامان بخوانيم كه قرآن ناطقند و الا من هم ميتوانم خودم را با تفسيري كه خودم از قرآن مينويسم ثابت كنم. اول بايد برادري را ثابت كرد و بعد ادعاي ارثيه نمود. راستي گيريم كه اسلام تمام شود و همه مسلمانها هم يا بميرند يا قبول كنند اسلام تمام شد و نسخ شد؛ حالا كجاي اين آيه دلالت بر ظهور باب و بها دارد؟!! اگر روزي هم اين بلا مي آمد مگر انسانهاي پاك و دانشمند و باسواد كم هستند كه برويم اينها را پيغمبر كنيم! ابوالفضل گلپايگاني در مقدمه فرائد مينويسد: انبيا خبر داده اند كه دنيا به سبب دو ظهور اعظم كسوت جديد بپوشد و آلات حرب به ادوات كسب مبدل شود و سپس نتيجه ميگيرد كه اين دو ظهور ظهور باب و بها است. ايشان اولا نميگويد اين خبر را از كجا پيدا كرده است. بعد هم ببينيد آيا به سبب اين دو ظهور تا امروز كه نزديك دويست سال از آن ميگذرد دنيا كسوت جديد پوشيده و آلات حرب به ادوات كسب مبدل شده و گرگ و ميش از يك مشرب مشروب گرديده اند؟ ما شيعيان منتظر هستيم كسي بيايد كه يملأ الأرض قسطا و عدلا كما ملئت ظلما و جورا (زمين را آنگاه كه از ظلم و جور پر شده باشد از قسط و عدل پر كند) اما تا آن شخص نيايد و اينكار را نكند هيچ ادعايي نميكنيم. اما ايشان اين ادعا را كرده در حاليكه پس از اين دو ظهور دو جنگ جهاني يا ميليونها كشته از يك طرف و رقابتهاي تسليحاتي و دهها جنگ جهاني ديگر از طرف ديگري خانمان دنيا را بر باد داده است. چطور ميگوييد اين اتفاق افتاده و آلات حرب به ادوات كسب مبدل شده؟ اين روزها آدم چه چيزهايي كه نميشنود و نميبيند!

سوره احزاب آيه 40 : ما كان محمد ابا احد من رجالكم و لكن رسول الله و خاتم النبيين و كان الله بكل شيء عليما.

ترجمه: محمد پدر احدي از مردان شما نبوده و لكن فرستاده خدا و ختم پيغمبران است؛ و خداوند به همه چيز داناست.

حضرت محمد (ص): (نقل از تفسير راضي) محمد ابن حسن از رسول خدا روايت كردند كه در تفسير اين آيه فرمود: انا محمد و انا احمد و انا حاشر الذي يحشر الناس علي قدمي و انا العاقب الذي ليس بعدي نبي. يعني من محمدم و من احمدم و من حاشري هستم كه بر اثر و در پي من حشر واقع ميگردد و منم آخريني كه بعد از من پيغمبري نخواهد بود.

بهاييت: آخرين تفسيري كه همين ماهها از مبلغين شنيدم كه از سر تا پا با تفاسير قبلي فرق ميكرد اين بود كه بله. محمد آخرين پيغمبر خداست تا روز قيامت. خوشحال شدم كه لا اقل جفنگيات قبلي را تكرار نكرده كه ميگفتند خاتم به معني مهر است! گفتم خب پس ايمان آورديد؟ گفت نه! گفتم چرا؟ با لحني كه خودش هم نميدانست چجوري بگويد گفت: ‌ايشان خاتم پيغمبران است تا روز قيامت و روز قيامت همان روز ظهور باب است! گفتم:‌ ببخشيــد؟ ميشه بيشتر توضيح بدهيد؟ گفت بله. بر طبق تفسيري كه در كتاب ايقان خود بهاييت بر قرآن نوشته ثابت كرده كه تمام آيات مربوط به قيامت عملي شده و روز قيامت روز ظهور بهاييت است. خيال كردم خواب ميبينم يا طرف خودش هم متوجه نيست چه ميگويد و احتمالا خيلي خسته است. حرفش را براي خودش تكرار كردم كه:‌ (يعني با اين حساب يك نفر آمده و خود را پيغمبر معرفي كرده. به او گفتند طبق قرآن تو پيغمبر نيستي و قرار نيست پيغمبري بيايد. ايشان تفسير قرآن را نوشت و با تفسيري كه نوشت خود را پيغمبر خواند!) منظورتان همين است؟ گفت:‌ بله. شما نميفهميد.

منهم سرم را پايين انداختم و راهم را گرفتم و رفتم. از در خانه بيرون نرفته با خودم گفتم:‌عجب صبري خدا دارد!

سوره شوري آيه 21 : ام لهم شركاء شرعو لهم من الدين ما لم يأذن به الله و لولا كلمة الفصل لقضي بينهم.

ترجمه:‌ بلكه براي ايشان شريكاني است كه براي ايشان از دين چيزهايي قرار داده اند كه خدا اذن نداده است (مقصود علماي اديان است كه در دينها بدعت ميگذارند). و اگر كلمه فصل نبود بين آنها قضاوت ميشد.<o:po:p

بهاييت:‌ (فرايد ابوالفضل گلپايگاني) كسي تشريع شريعت بدون اذن الهي نتواند كرد و هر كس شريعت تازه اي آورد و از بين نرفت پس حق است پس بهاييت حق است.

پاسخ:‌اين آيه هيچ دلالتي بر اين مطلب ندارد و به فرض هم كه داشت هم در ادامه آيه و هم در آيات ديگر آمده است كه اگر حكم قاطع الهي بر اين نبود كه در عقوبت كفار عجله نكند آنها را از بين ميبرد. عقلا هم اگر قرار بود خدا همينجا جلوي اين ظلمها را بگيرد فلسفه بهشت و جهنم زير سؤال ميرفت. بگذريم از آنكه در همين لحظه بيش از دويست هزار شريعت در هند و بيش از صدها شريعت نوين در اقصي نقاط جهان وجود دارد كه همگي داراي تشكيلات و كتاب و دلايل خود هستند و طرفداراني هم دارند. مثال واضحش شيطان پرستانند كه بر طبق آمار سال 2000 ميلادي به بيش از دويست ميليون نفر در سراسر جهان رسيده اند. مطمئنا خدا نبايد ميگذاشت همچنين آئيني كه عملا شيطان را خداي خود و خدا را دشمن خود ميدانند تا اينحد ماندگار و گسترده شود. البته در آيات داريم كه خدا اينگونه نامرديها را ممكن است در جا از بين ببرد (آيه 46 سوره حاقه) كه در مورديكه كسي به خدا دروغ ببندد همانموقع رگ حيات او يا رگ دل او را ميبريم. ما ميگوييم بله رگ دل آنها بريده شده و همينكه تا آخر عمر نتوانستند توبه كنند دليل ماست. و الا اگر با توهين به خدا بايد رگ گردن بريده شود من هر لحظه يك ميليارد مرتبه بر بهاييت و خدايي باب و بها و هر چه ميگويند و مينويسند و همه طرفدارانشان لعنت و نفرين ميفرستم و تا آخرين لحظه عمر هم دست از لعنت بر نميدارم و هيچ چيزي هم نميشود. در عين آنكه دين جعلي كه با اينهمه دروغ بستن به خدا بوجود آمده اگر چه ميلياردها دلار باد آورده روسها و انگليسيها و نهايتا آمريكاييها و اسرائيليها شبانه روز و نامحدود در خدمتش بوده و هستند و خواهند بود ولي به جايي نخواهد رسيد و با همه بوقها و تبليغات و امتياز دهي و جعل و فريبها هيچوقت به تعدادي كه مطرح بشوند نميرسند كما اينكه الآن حتي به اندازه طرفداران يك جناح سياسي هم نيرو ندارند. اسلام بعد از ربع قرن بر ربع جهان مسلط شد و اينها الآن نزديك دو قرن است كه در انزوا و پليدي خود چراغها را خاموش كرده و ددرختها را ميشمرند! يك نفر بهايي در جايي براي من نوشته بود: با چه جرأتي به بزرگترين آيين جهان توهين ميكني؟ (البته من هيچوقت به هيچ آئيني توهين نكرده ام) و يك نفر ديگر هم كه ظاهرا دكتر بوده جوابش را داده بود كه منظورت همان پنج ميليون بهايي است؟ بعد گفته بود از نظر علم پزشكي همان تعدادي كه در عصر بهاييت بهايي شدند اگر درست زاد و ولد ميكردند الآن بيشتر از اين تعداد بودند و متأسفانه بدليل عدم رعايت بهداشت و اخلاقيات رو به زوال رفته اند! خلاصه كه سؤال من از جناب گلپايگاني اين نيست كه چرا آيه را درست نخوانده است كه خودش هم بعدها قبول نموده كه چه بر سرش آمده بود. سؤال من فقط اين است: كدام ماندگاري ؟؟!؟!؟!!؟


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





پيوندها


ورود اعضا:

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 153
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 154
بازدید ماه : 457
بازدید کل : 125459
تعداد مطالب : 79
تعداد نظرات : 10
تعداد آنلاین : 1